شنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۵

دوستان! دختر رز توبه ز مستوری کرد

هر وقت این بیت رو می خونم، از خودم می پرسم: تو چه حالی بوده؟ چی دیده بوده؟ چه جوری میشه به این محکمی همچین حرفی زد؟
!!موندم
از دنیایی حرف می زنه که با همه چیزش غریبه ام. ازش سر در نمی آرم و حسرت و دلهره یه لحظه درک اش به دلم مونده.؛
.
.
تو این اوضاع میزون، یکی از رفقا هم پیدا شده که لوایح عین القضات و دست گرفته و ... خدا بهش رحم کنه!؛
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه؟

چهارشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۵

چشمه نور

خدا رحمت اش کنه. بعد از کلی وقت باز یادش افتادم و بارم به همون تازگی چشمام داغ شد و دلم تکون خورد
.
.
تازه سفره رو جمع کرده بودم و بعد از اینکه ظرفا رو تو ظرف شویی گذاشتم یه آبی به دستم زدم که پدرم گفت: دستاتو که خیس کردی، اون دو تیکه ظرف رو هم بشور!؛
یاد ننه (مادر مادربزرگم) افتادم که هر وقت می خواست ظرف بشوره وامیستاد پای ظرفشویی و هرچی بهش می گفتیم به ترکی بهمون میگفت: دیگه دستام خیس شده
یاد نماز خوندن اش می افتم و .... اینجاش دیگه هنگ می کنم!؛
.
.
.
همیشه رو به پنجره نماز می خوند