یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۵

Don't smOke

از طرف خودم "هفته بدون دخانیات" رو به تمام دوستان ، دوستداران و ... تبریک گفته و برای کلیه یازماندگان پیشنهاد دهندگان این روز مهم، خوشحالیم
اتحادیه

پنجشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۵

Where Music dies

پشت ترافیک یه چراغ قرمز گیر کرده بودم، ماشینا آروم پیش می رفتن و حوصله ها، همه تعطیل. راننده هی نوارشو عقب جلو می کرد و خودش هم نمی دونست می خواد به چی گوش بده
دیگه دم چراغ رسیده بودیم. صدای یه آکاردئون که تا اون موقع لابلای ماشینا گم بود رو شنیدم و یه لحظه انگار که همه چی به احترام اون صدا ساکت شد و "سلطان قلبها" شد سلطان همه چی
نوازنده مردی بود تقریبا 40 یا 50 ساله. راه می رفت و با همه قدرتی که داشت، صدای سازشو در می آوردو پول جمع می کرد
چراغ سبز شد، ماشینا راه افتادن و مرد نوازنده همینجوری که سرشو می خاروند از بین ماشینا رفت کنار خیابون
.سرو صدا ها برگشتن
.راننده هنوز داشت با نوار کلنجار می رفت

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۵

از قديما

خسته، خسته
بریده،بریده
بی نفس و رمق
خیزان وکشان
کشان ...
بی حرکت
.
.
.
" باز با آن آخرین اندیشه ها سرگرم "...
دم
بازدم
دم
بازدم...
.........دم...
ناگاه طوطی با لحن داشی- با لحن خراشیده ای- گفت:« مرجان ... مرجان ... تو مرا کشتی ... به که بگویم ... مرجان ... عشق تو ... مرا کشت.»؛

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۵

Just a brief report:

یخ: ببخشید این جند وقته نبودم و آپ نکردم آخه از وقتی اندی خونده خوشگلا باید برقصن ...؛
-----------
.حال و روز: زپلشک آید و زن زاید و مهمان عزیزی ز در آید
-----------
.موضوع کف کردگی: نامه احمدی نژاد به بوش الهام خداوند بود
-----------
کتاب خوب تازه معرفی شده: "ویکنت شقه شده"، نوشته: ایتالو کالوینو
-----------
حرف قدیمی فعلا درست: نه حرفی ، نه دردی، نه عشقی ، نه داغی

شنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۵

Place where GoD lives in..!

دیگه نزدیکه کم بیاری. به خودت میگی چیزی نمونده، دیگه دارم می رسم؛ سرتو بلند می کنی و قله رو می بینی که هنوز دوره و اون وقت راستی راستی زانوهات شل می شن. سرت رو پائین میاری و صورتت رو تو کلاه ات قایم می کنی از بس که باد، سرد و محکم بهش می خوره. حایی رو نمی بینی و فقط گوشاته که میشنوه. یه لحظه فکر می کنی کسی داره بغل دستت نفس نفس میزنه. بر می گردی و می بینی که کسی نیست؛ فقط باد و باد و...؛
. چند قدم دیگه میری و هنوز گوش میدی که بلکه باد، کی از نفس می افته
.یادت میاد که هیچ وقت از نفس نیافتاده و همیشه تا بوده رفته. رفته تا نرسه
...هنوز داری راه میری. صورتت رو محکم گرفتی که باد
صدای باد دیگه نفس نفس زدنای بی ثمر یه آدم خسته نیست. گوش که میدی انگار یکی داره فلوتی میزنه و تو هم مثل موشای مسخ شده شهر همون قصه قدیمی: فقط راه میری
...سر که بلند می کنی رسیدی