چهارشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۵

Studing for MBA

:دیویس روابط انسانی را به صورت زیر تعریف می کند
.روابط انسانی، یگانه ساختن و تلفیق افراد با کار است
-------------------------------
!می خواستم دو کلمه درس بخونما

جمعه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۵

سوته دلان

جمعه، فقط جمعه ی آقام ، شنبه هم فقط شنبه ی آقام، چه مرده، چه زنده
تازه، میگن تقلید از مرده هم جایزه، خودم شنیدم سر منبر آقا می گفت

سه‌شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۵

پیامبران آواره

نمی دونم اولین بار کی بود که این مضمون رو خوندم: ما در عصر خاتمیت پا به جهان نهاده ایم؛ عصری که در آن راه نبوت بسته شده و انسان ها سرگشته نزول منجی و پیام آوری دیگرند
.
.
حقیقت اش نمی گم که عصر خاتمیت نیست، اما شک دارم که دیگه پیامبری نمی یاد. معجزه - اگه پیامبرا فقط به معجزه شناخته بشن - تنها شکافتن دریاها و زنده کردن مرده ها (به مفهومی که در حد خودمونه) و بیرون آوردن شتر از دل کوه نیست
معجزه یه لحظه یه پسربچه شره که تو خیابون زل بزنه تو چشات و بعد ناغافل یه لبخند همچین بفهمی نفهمی بزنه
معجزه تو صدای مردیه که بعد از اینکه بچه اش سر زایمان رفته میگه: هم ما جوونیم، هم خدا کریمه
معجزه تو چپ چپ نیگا کردنای آباذر ه وقتی می خواد دعوات کنه که :" از جوونیت درست استفاده کن!"؛
.
.
.
نه! پیامبرا هنوز تو راهن و ما هم می بینیشون. دور و برمون هم پره با معجزاتشون و تک مضرابایی که میزنن. بدبختی ماست که این آدما جایی تو تاریخ ندارن و تو زمان همون قدر خونه زندگی دارن که کارتن خوابا تو کوچه
روز آخر هم خدا حساب پیامبرایی که سر راه دیدیمشون رو هم ازمون میکشه و اونوقته که می فهمیم هر کدومشون چه رسالتی به دوش داشتن و ما چه وظیفه ای به گردنمون جا مونده