چهارشنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۷

چی میگه!!؟؟

آن یکی الله می‌گفتی شبی تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی

گفت شیطان آخر ای بسیارگو این همه الله را لبیک کو

می‌نیاید یک جواب از پیش تخت چند الله می‌زنی با روی سخت

او شکسته‌دل شد و بنهاد سر دید در خواب او خضر را در خضر

گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای چون پشیمانی از آن کش خوانده‌ای

گفت لبیکم نمی‌آید جواب زان همی‌ترسم که باشم رد باب

گفت آن الله تو لبیک ماست و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست

حیله‌ها و چاره‌جوییهای تو جذب ما بود و گشاد این پای تو

ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر یا رب تو لبیکهاست

جان جاهل زین دعا جز دور نیست زانک یا رب گفتنش دستور نیست

بر دهان و بر دلش قفلست و بند تا ننالد با خدا وقت گزند

داد مر فرعون را صد ملک و مال تا بکرد او دعوی عز و جلال

در همه عمرش ندید او درد سر تا ننالد سوی حق آن بدگهر

داد او را جمله ملک این جهان حق ندادش درد و رنج و اندهان

درد آمد بهتر از ملک جهان تا بخوانی مر خدا را در نهان

خواندن بی درد از افسردگیست خواندن با درد از دل‌بردگیست

آن کشیدن زیر لب آواز را یاد کردن مبدا و آغاز را

آن شده آواز صافی و حزین ای خدا وی مستغاث و ای معین

ناله‌ی سگ در رهش بی جذبه نیست زانک هر راغب اسیر ره‌زنیست

چون سگ کهفی که از مردار رست بر سر خوان شهنشاهان نشست