چهارشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۴

upside DOWN

میدون آریا شهر شده خود شهر فرنگ!! از رمال و فال گیر گرفته تا پهلوون حسن و بقیه ؛
جوونک نه می تونست مث فالگیرا خالی ببده و نه مث پهلوون صداش شبیه روضه خونا بود، فقط میتونست رو دستاش راه بره ؛
.یه گوشه خالی پیدا کرد، کاپشن ورزشی اش رو در آورد، یه پشتک زد و شروع کرد
.نگاه عابرا به اون بود و نگاه خودش به زمین دوخته و اسکناسایی که تک و توک، عابرا می اندختند
نمی دید ولی حس می کرد که چه جوری نگاش می کنن و نشنید که دخترکی به دیدن عرق گیر اش که پایین افتاده بود، گفت: هه هه! آبروش رفت؛