شنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۴

..پایان -

خسته، خسته
بریده،بریده
بی نفس و رمق
خیزان و
کشان , کشان
...
...
...
بی حرکت
" باز با آن آخرین اندیشه ها سرگرم ..."
دم
بازدم
دم
بازدم
.
.
.
دم
-
..................
ناگاه طوطی با لحن داشی- با لحن خراشیده ای گفت: "مرجان ... مرجان ... تو مرا کشتی ... به که بگویم ... مرجان ... عشق تو ... مرا کشت."؛